dele zakhmi | ||
|
تو دوران دانشگاه با بعضی از بچه ها بد جور تیریپ مرام و معرفت داشتیم و هی تعارف به هم تیکه پاره می کردیم.مثلاً دوستم رد می شد می گفت غلامم……منم می گفتم خاک پاتم و این حرفا.این قضیه هی بالا گرفت و تیکه ها دیگه از حد خارج شده بود که من دیگه به انتها رسوندمش.از پنجره کلاس داشتم محوطه رو نگاه میکردم که رفیقم حسن بین همه دخترا و پسرا داد زد:داش ایمان…..نوکر خر پدرتم…… منم هول شدم گفتم پدرم خودش خرته….. . . . . یه بار تو دبستان خواستم یکیو با حرکات کاراته بترسونم.. تا پاهامو باز کردم خشتکم از زیر زیپ تا زیر کمربند جر خورد. طرف کلن همون یه ذره ترسی هم که داشت ریخت. حالا این هیچی خودمو بچسب که . . . نمو چسبوندم به دیوارو یه ور یه ور رفتم خونه…!!! . . . . دوران دبیرستان بود ساعت ورزش همه با لباس گرم کن تو حیاط ورزش می کردیم چند وقتی بود مد شده بود از پشت می رفتیم شلوار بچه ها رو می کشیدیم پایین یه روز از بخت بد ما لباس علی دوستم دقیقأ شبیه معلم بود از پشت رفتم شلوارشو کشیدم پایین یک لحظه همه سکوت کردن و هیچکی نخندید معلم خیلی آهسته صورتشو برگردوند وای داشتم می مردم چه حس بدی بود از ترس سریع شلوارشو کشیدم بالا و پا به فرار گذاشتم تا خونمون دویدم! فرداش دهنمو سرویس کردن انضباطم ۱۵ شد و نمره ورزش با التماس ۱۰ . . . . اعتراف میکنم چند ماه پیش تو شرکت بودم سر کارام یوهو مدیر عامل از تو اتاق خودش گفت: امیــــــــــــــــــر جووون…بلند گفتم جانم؟ گفت خیلی میخوامـــت….گفتم منم همینطور….گفت پیش ما نمیای؟؟؟؟ گفتم چرا..حمتاً..از پشت میزم بلند شدم برم تو اتاقش..به در اتاقش که رسیدم دیدم داره تلفن حرف میزنه با امیر دوستش و من از شدت ضایگی دیوارو گاز گرفتم. . . . چند روز پیش دختر خالم گوشیشو خونمون جا گذاشته بود … بهش اس ام اس(!) زدم گوشیتو جا گذاشتی!!!!!!! . . . . و حالا نوبت اعتراف های خودمهههههههه . . . وقتی بچه بودم پسر عمومو نمیشناختم واسه همینم هر وقت میدیدمش کلی خودمو واسش میگرفتم بنده خدا وقتی فوت کرد من تازه فهمیدم که پسر عموم بوده . . . . . . دیشب جو گیر شده بودم که تهران یه زلزله خفیف رد کرده وقتی صبح به خواهرم گفتم کلی بهم خندیییید . . . . . یه بار سر شام یه چوب کبریت کردم تو گوشم بد برگشتم خندون به مامانم میگم :مامان چوب کبریت کردم تو گوشم از اون یکی در بیاد هنوز نیومده بد نصفه شبی رفتیم دکتر چوب کبریتو در بیاریم خدا رو شکر به خیر گذشت کر نشدم ولی هنوز تا یه چیزی میکنم تو گوشم بابام فوری میگه بکنش تو گوشت از اون ور درش بیار . . . . یه بار تو هییت یه نفر روبروم نشسته بود دماغش خیلی گنده بود تریپ مسخره بازی برداشتم در گوش دوستم گفتم نگاش کن چه دماغ گنده ای داره و بدش کلی مسخره اش کردم بد فهمیدم طرف زندایی دوستم بوده . . . . . . . حالا نوبت اعترافای شماست لطفا اعترافاتتون رو تو بخش نظرها بذارید تا ماهم ازش لذت ببریم
نظرات شما عزیزان: برچسبها: |
|
[ طراحی : پرشین اسکین ] [ Weblog Themes By : Persian Skin ] |